سپینودسپینود، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 27 روز سن داره

عشق کوچک زندگی ما

22 آذر

سلام گل مامان ببخش عمر من که انقدر دیر به دیر وبلاگ به روز می کنم آخه سرم خیلی شلوغه ،روز جمعه پنجمین سالگرد ازدواجمونو کنار فرشته فشنگم جشن گرفتیم....... بازم مامان نگران عفونت ادرار شماست به خاطر همین چند روزه حال و حوصله درست و حسابی نداره ببخش اگه همش با شما دعوا میکنه و بهت اخم میکنه فقط اینو بدون که خیلی دوستت دارم عزیزدلم
24 آذر 1392

عروسکم 11 ماهه شد

سلام سلام صدتا سلام  عروسک و گل مامان دخترم 11ماهه شده هورااااااااااا مامان جونی انگار همین دیروز بود که برای دنیا اومدن شما روزشماری می کردم خدایا  هزاران هزار بار ازت ممنونم برای هدیه ارزشمندی که بهمون دادی حالا یک کم از شیطونیات بگم عسلم   برات بگم  عزیزدلکم که شما عاشق باباییت (بابای مامان) هستی مدام دنبال بابایی اکبر راه میفتی  ویه ریز میگفتی ابر ابر .  ناگفته نماند که بابایی هم عاشق شماست همیشه مامان به خاطر شما دعوا میکنه   بوس کردن رو چند وقتی هست یاد گرفتی و همه رو بوس میکنی.به این شکل که دهن کوچولوت رو به حالت باز میچسبونی به صورتشون. البته گاز گرفتنو هم خوب بلدی و ا...
4 آذر 1392

اولین محرم

قشنگ ترینم سلام امسال اولین محرم بود که شما کنار مامان و بابا بودی ،یادش بخیر سال پیش مامان تازه وارد ماه 9 شده بود که برا عاشورا و تاسوعا رفتیم تهران وشاه عبدالعظیم و چقدر استرس داشتم که نکنه مسافرت تو ماه آخر برا نی نی گلم ضرر داشته باشه،هی روزگار قربونت برم عروسک خانوم که وقتی هیات های عزاداری می دیدی از ذوقت دست میزدی و نانای می کردی ولی بالاخره بعد از چند روز یاد گرفتی سینه بزنی راستی یه عالمه هم بهت غذای نذری دادم خوشگل خانوم شب تاسوعا انقدر سرد بود و بارونی که کلی لباس تنت کرده بودم شده بودی عین آدم آهنی وقتی رفتیم خیابون وسط اون همه سر و صدا یهو دیدم بغل بابا سرپا خوابت برده جیگرم مامان فدات بشه ببین چه جوری خوابید...
26 آبان 1392

خریدهای زمستونی

سلام سلام دخترکم مامانی جون چند روز پیش با باباجون رفتیم خرید و کلی برات لباس گرم و تو خونه ای خریدیم ،چندتا از عکساشو برات میذارم تا وقتی بزرگ و خانوم شدی ببینی چقدر کوچولو و فندقی بودی عشق مامان بابا عاشق خرید کردن برای شماست کوچولوی من زحمت بافت اینارو هم پری خاله کشیده جیگرم   اینام سوغات مامانی و بابایی که از تهران برات خریدن ایشالا که به سلامتی بپوشی گل مامان   ...
20 آبان 1392

عکس......

  سلام عشق مامان بالاخره عکسای آتلیه بدستمون رسید عزیز دلم         مامان عاشقته عروسک کوچولو ،امیدوارم همیشه سالم و خندون باشی گل من   ...
20 آبان 1392

بازم مریضی....

سلام قشنگم مامان فدات بشه که بازم مریض شدی عسلم ،اون هفته یک کم آبریزش بینی داشتی و تک و توک سرفه می کردی بردمت دکتر که آقای دکتر گفت مریضیت جدیه و دچار برونشیت حاد شدی ،مامان برات بمیره که وقتی سرفه میکنی و با خس خس نفس میکشی کاری ازم بر نمیاد تا برات انجام بدم گل قشنگم راستی مامانی آقای دکتر برات 2تا آمپول تجویز کرد که شد اولین آمپول زدن عشق من،امیدوارم وقتی بزرگ شدی از آمپول نترسی الان تقریبا یک هفته است که مریضی جوجه کوچولوی من ولی هنوزم سرفه و خس خس سینه ات خوب نشده و من خیلی خیلی غصه میخورم زود خوب شو دخترم مامان خیلی نگرانته راستی عکسای آتلیه ات رو گرفتیم با اینکه از کارشون راضی نبودم ولی خب عکسات بدم نشده قول میدم پست بع...
11 آبان 1392

10ماهگی عشقم

عزیزههههههههههههههههههههه دلم 10 ماهگیت مبارک باشه عسل مامان .ایشالله 100 ساله شی فدات شم . عشقه مامان اومدم برات بنویسم این چند وقته چه کارایی یاد گرفتی . خیلی شیرین شدی فدای کارای قشنگت بشم من. یاد گرفتی خیلی خوشگل دست میزنی . تا برات دست میزنیم دستای خوشگل کوچولوت و میبری بالای سرت و نانای میکنی و تند تند خودتو تکون میدی من برات ضعف میکنممممممممممم به خدا . کلمه هایی که میگی فدات شم : بابا بهههههههههه ( خوردنی که میبینی تند تند میگی به ) البته خیلی هم جیغ می کشی همه جارو میگیری و میری بالا . از پله آشپزخونه عین فرفره بالا میری ولی نمیتونی فعلا پایین بیای .. خیلییییییییی خوب چهار دست و پا میری . جدیدا دخترم یه دندو...
4 آبان 1392