سپینودسپینود، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 27 روز سن داره

عشق کوچک زندگی ما

اولین واکسن

٢ماهگیت مبارک گله خوشگلم وااااااااااااای عزیزدلم امروز صبح با عمه پروین وبابا علیرضا رفتیم بهداشت بعداز اندازه گیری قد و وزنت نوبت واکسنت بود مامان برات بمیره که دردت گرفت ،باباجونت که اصلا توی اتاق نیومد وقتی جیغ کشیدی دلم می خواست همونجا گریه کنم ولی خب دیگه واکسن برا سلامتیت لازمه قشنگ مامان خدارو شکر که سالمی وزن:٥٤٠٠                                 قد: ٥٩                   ...
4 اسفند 1391

یک ماهگی

قشنگ مامان امروز یک ماهت تموم شد دقیقا پایان امتحانای بابا جونت دایی سعید برات یک کیک کوچولو گرفت و اومد خونه مامانی، ما الان 20 روزه که خونه مامانی(مامان مامان) هستیم آخه بابا امتحان داشت وبا وجود یک کوچولو ناز و مامان ناشی نمی تونست درس بخونه اما امشب دیگه میریم خونه خودمون این عکس مال ظهره وقتی من و تو باهم تنها بودیم اینجام که بغل بابای مهربون ...
3 اسفند 1391

اولین لبخند

گاه یک لبخند، یک جمله کوتاه، یک خط و یا یک نگاه می تواند بهترین هدیه باشد...... عزیز دل مامان قبل از اینم خیلی وقتا برامون میخندیدی ولی این خنده با همه اونا فرق داشت الهی فدای خندت بشم امیدوارم همیشه گل خنده رو لبات باشه 18/11/91 ...
3 اسفند 1391

10 روزگی

سلام عشق مامان شما امروز 10 روزه شدی ،توی این 10 روز همه دوستا و فامیلا اومدن دیدن شما  ولی از امشب قرار شد که منو شما تا پایان امتحانای بابا جونت که میشه 3 بهمن بریم خونه بابایی و مامانی مهمونی امشب به افتخار شما دایی سعید و خاله آزاده(زندایی چون دوست نداره بهش میگی خاله جون) اومدن خونه مامانی ...
3 اسفند 1391

شناسنامه دخترم

عزیز دل مامان بابا جونت روز 5 دیماه با کلی ذوق و شوق رفت تا اسم دردونه اش رو تو شناسنامه خودش و مامان ثبت کنه....... نمی دونی بابایی چقدر شما رو دوست داره همش قربون صدقه ات میره  اینم عکس شناسنامه دخترم که باباش براش گرفته ...
3 اسفند 1391

دو روز اول زندگی

دختر قشنگم مامان خیلی خوشحاله که شما همش کنارشی آخه شما همه عشق و امید مامانی..... چندتا عکس خوشگلتو می دارم تا وقتی بزرگ شدی ببینی که چقدر فندقی بودی عشقم ...
3 اسفند 1391

اولین دیدار

سلام دختر قشنگم ،مامان دلش می خواست اولین نفری باشه که شمارو در آغوش می گیره و میبینه ولی خب خدا تولد شما رو اونجوری که مامان می خواست رقم نزد...... خدارو هزار بار شکر می کنم برای دختر سالم و قشنگی که به من و بابایی هدیه کرد اینم عکسایی که تو بیمارستان از پرنسس خانوم گرفتیم ...
1 اسفند 1391

شیرینترین سختی دنیا

عزیز دل مامان چه بی خبر اومدی........   یکشنبه 3 دیماه سال 91 ساعت 9صبح بود که با بابا جونت رفتیم بیمارستان اصلا فکر نمی کردم بهم بگن برو بخواب برا زایمان ،مامان خیلی ترسیده بود همش گریه می کرد....... اما بالاخره بابا راضیم کرد که به این انتظار پایان بدیم و دختر خوشگلمو ببینیم ،خیلی درد کشیدم تا شما قدمای کوچولوتو به این دنیا گذاشتی کلی استرسو پشت سر گذاشتم تا قیافه نازتو ببینم عسل مامان و بالاخره شما در تاریخ ٠٣/١٠/٩١ ساعت ٣:١٠بعدازظهر با وزن ٣٦٠٠،قد٥٠،دورسر٣٦ چشمای نازتو به روی دنیا باز کردی قدمت گلبارون فرشته قشنگم ...
2 بهمن 1391

سپینود قشنگم

  سلام سپینود مامان و بابا. دختر نازم بالاخره اسمت تعیین شد سپینود. امیدوارم که نامدار باشی و بزرگ شدی اسمت رو دوست داشته باشی و اما معنی اسم قشنگ مامان.........   سپینود در لغت نامه دهخدا به معنی برفی است که در بهشت می بارد و در زبان زرتشتیان به معنی سفیدبخت است و اما تاریخچه ای که این نام دارد ... در زمان های بسیار قدیم که هند قسمتی از ایران به حساب می رفت پادشاهی بر ان حکومت می کرد که شنگل نام داشت و شنگل سه دختر داشت که کوچکترین انها سپینود بود.از جهتی ایران نیز پادشاهی به نام بهرام گور داشت.بهرام گور طی خدمت هایی که به شنگل کرد مورد توجه او نیز قرار گرفت و شنگل به پاس قدر دانی از بهرام می خواهد تا یکی از دخترانش را ...
7 آذر 1391