سپینودسپینود، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 7 روز سن داره

عشق کوچک زندگی ما

شیرینترین سختی دنیا

1391/11/2 15:58
نویسنده : مامان جون
862 بازدید
اشتراک گذاری

عزیز دل مامان چه بی خبر اومدی........

 

یکشنبه 3 دیماه سال 91 ساعت 9صبح بود که با بابا جونت رفتیم بیمارستان اصلا فکر نمی کردم بهم بگن برو بخواب برا زایمان استرس،مامان خیلی ترسیده بود همش گریه می کرد.......گریه

اما بالاخره بابا راضیم کرد که به این انتظار پایان بدیم و دختر خوشگلمو ببینیم ،خیلی درد کشیدم تا شما قدمای کوچولوتو به این دنیا گذاشتی کلی استرسو پشت سر گذاشتم تا قیافه نازتو ببینم عسل مامان

و بالاخره شما در تاریخ ٠٣/١٠/٩١ ساعت ٣:١٠بعدازظهر با وزن ٣٦٠٠،قد٥٠،دورسر٣٦ چشمای نازتو به روی دنیا باز کردی

قدمت گلبارون فرشته قشنگم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

azadeh
31 اردیبهشت 92 13:08
قدم به قدم با تو تا تمام بودنت همراهم تا تو باشی نور باشد و خدا . . .
حضورت سبز ....
تولدت مبارک


azadeh
4 خرداد 92 13:37



azadeh
4 خرداد 92 13:46
سلام خاله جوووووووون این روزها داری شیرین ترین خاطرات رو برای ما رقم میزنی هر روز دلمون برای دیدنت پر میزنه . برای دیدن شکل ماهت

و اما من من هنوز زن دایی هستم و خودم به خودم میگم خاله خوب آخه خاله جوووون من مامانی شما رو مثل خواهر دوستش دارم و سپینود جووونم و اندازه ی یه دنیا دوستش دارم